هنرهاي سنتي
هنرهاي سنتي استان بوشهربه دليل دوربودن از مركز وهمچنين نبودن مواداوليه در منطقه، معدود و تنها شامل رشته هاي زير است:
حصير بافي ،عبابافي ، منبت ، گره سازي( گره سازي امروزديگر رايج نيست ) گليم ،گبه،قالي و جاجيم و رشته هاي گليم و گبه به دليل اينكه از بازارخوبي بهره مند است فعـــال مي باشد ، اماعبا بافي رو به فراموشي است. سفال گري به دليل نبودن بودجه كافي در دسترس هنرمندان و دور بودن از مركز از كيفيت خوبي برخوردارنيست .هنرهاي سنتي در اين منطقه انگشت شمار است، اما در بيشتر روستاهاي شهرستانهاي دشتي ، دشتستان گناوه، كنگان و دير به گبه بافي مشغولند.در گبه بافي ، روستاي شول شهرستان گناوه از اهميت خاصي برخوردار است زيرا قدمت بيشتري درگبه بافي دارد.گبه هاي شول به كشورهاي حوزه خليج فارس و حتي اروپا صادر مي شود.نقشه هايگبه هاي صادراتي توسط شركت ها سفارش داده مي شود و نقش هايي است كه مورد پســند بازار اروپا است و ريشه در گبه بافي محلي ندارد.
اما بعضي از بافندگان كه نقشهاي اصيل را نسل به نسل به خاطر سپرده ا ند و اين گبــــــــــــه هادر خانه هاشان ديده ميشود . درقديم پشم ها و نخهاي گبه رنگ نمي شد وبه رنگ طبيعـــــــــيخود پشم مي بافتند و به آن گبه خود رنگ مي گفتند.جاجيم بافي در استان بوشهر به گبه و قالي از بازار اقتصادي خوبي برخوردار نيست اما هنرمندان آنرا براي خودشان مي بافند و همينطور اهالي براي جهزيه به فرزندانشان از هنرمندان خريداري مي كنند .حصيربافي در منطقه : دستاوردهاي هنرمند حصيربافي در اكثر خانه هاي بوشهر ديده مي شود ، اما از قيمت كمي برخوردار است و جواب نياز هنرمندان رانمي دهد و هنرمندان به ناچار براي كسب وامرار معاش مجبورند به كار ديگري مشغول شوند .عبا بافي : به دليل اينكه تعداد استادكارها اندك است رو به انقراض است و اكثر هنرمندان آن افراد مسن هستند و نيروهاي جوان مايل به فراگيري اين صنعت نيست .سفالگري : اين رشته در اين منطقه بيشتر است و نوآوري در آن مشاهده نمي شود و اكثر همت كارگاه هاي سفالگري صرف ساختن قليان مي شود ، زيرا هنـرمندان با اين دستاوردها امــرار مـعاش مي كنند وجز اين درآمد ديگري ندارند و غالبا بدليل اينكه بودجه ندارند ، دست ساخت هاي آنان نيز تنوع خاصي ندارد ،در صورتي كه همه آنان مشتاقند تاآنچه راكه درذهن دارند دركوره هاشان مشاهده كنند و خلاقيت خويش را در اين دستاوردها به معرض نمايش بگذارند .
گبه و قالي :
شاخص ترين محصول صنايع دستي استان بوشهر نوعي فرش بنام گبه است . علاوه برآن بافت انواع قالي و قاليچه در تقاط مختلف روستايي در ميان عشاير ساكن در روستاها رايج مي باشد .در استان بوشهر بافندگان به دو قشر تقسيم مي شوند . يك عده بافندگاني هستند كه مواد اوليه را به سرمايه خوشان تهيه مي كنند و مي فروشند كه از وضعيت اقتصادي خوبي برخوردارند . قشر ديگر به صورت دستمزدي كار مي كنند و مواد اوليه را از ساير منابع تحويل مي گيرند . سابقه تاريخي : در هر جاكه دام وجود داشته است ، انسان به كاربرد پشم گوسفند پي برده و بعدها بافت گبه و گليم درهمان مناطق معمول شده است ، روستاي شول قدمت ديرينه در گبه بافي دارد. بعد از آن سرمك ، رود فارياب ، ده كهنه و غيره
.برای مشاهده کامل به ادامه مطلب بروید...
جشنها و اعياد :
نوروز :
عيد نوروز مانند ساير نقاط كشور جشن گرفته ميشود و مردم از چند روز قبل از عيد خود را آماده ميكنند.
خانه تكاني: سه روز قبل از عيد خانمخانهدار تمامي وسايل منزل را بيرون آورده و گردگيري ميكند. همچنين فرشها و پتوها را ميشويند و خانه را آب و جارو ميزنند. به اين منظور خانه تكاني انجام ميشود كه اعتقاد دارند در سال جديد خانه بايد تميز باشد.
لباس عيد: مردم سعي ميكنند قبل از عيد لباس نو بخرند براي كودكان نيز لباس نو ميخرند و در روز عيد حتماً بايد لباس نو بپوشند.
سبزه: دو هفته قبل از عيد دانههاي گياهي مانند گندم و عدس و لوبيا را سبز ميكنند كه براي سفره هفتسين آماده باشد. بعد از بزرگ شدن با روبان قرمز اطراف سبزهها را بسته و سرسفره ميآورند.
پختن نان شيرين: زنان خانهدار با پختن نانهاي مخصوص به استقبال عيد ميروند. انواع نانهاي شيرين در اندازههاي مختلف طبخ ميكنند. يك نوع نان گرد و كوچك بنام پادرازك كه پر از هل و گلاب است در شمال استان در تنور ميپزند. همچنين نان شيرين ديگري كه دارچين روي آن ميپاشند نان را روي تابه پخته سپس آن را لوله ميكنند. اين نان به قراپيچ مشهور است. نان شيرين با طعمهاي مختلف در اكثر شهرها و روستاها پخته ميشود.
سفره هفتسين: در شب عيد سفره هفتسين در خانهها گسترده ميشود كه تا روز عيد نيز سفره همچنان پهن ميكنند. علاوه بر هفتسين سير و سيب و سركه و سكه و سبزه و سماق و سنجد سعي ميشود سبزيهاي تازه مانند كاهو و باقلاي سبز كه نشانه بركت ميباشد روي سفره چيده شود.
ديد و بازديد: در ايام نوروز دوستان و اقوام به ديدن همديگر ميروند. بزرگتران به كودكان عيدي(پول) ميدهند و از مهمانان با شيريني و شربت و ميوه پذيرايي ميشود. كساني كه نسبت به همديگر كدورتي دارند سعي ميكنند در عيد به ديدن هم بروند و كدورتها را از دل بزدايند.
سيزدهبدر: روز سيزدهم فروردين مردم همراه با خانواده به صحرا و دشت ميروند و به شادي ميپردازند. غذا در اين روز باقلاپلو با مرغ تهيه و همراه خود به صحرا ميبرند و در اين روز جوانان در صحرا دو بوته علف را بهم گره ميزنند به اين نيت كه در آينده بختشان باز شود اين شعر نيز خوانده ميشود. سيزده بدر سال ديگر خونه شوهر بچه بغل
چهارشنبه سوري:
چهارشنبه آخرسال مردم به كنار دريا ميروند و سه توده آتش روشن ميكنند و از روي آتش ميپرند. جوانان به گرد آتش به رقص و پايكوبي ميپردازند.
مراسم ازدواج :
مراسم ازدواج در استان بوشهر مراحل مختلفي دارد. در حال حاضر برخي از آنها از بين رفته و به طور پراكنده در گوشه و كنار اجرا ميشود و برخي ديگر با شكوه تمام مرسوم است. خواستگاري: معمولاً خواستگاري توسط ريش سفيد و يا بزرگ خانواده پدر يا مادر داماد انجام ميشود. در اين زمان خانواده عروس هم مدتي فرصت فكر كردن خواسته و بعد جواب نهايي را ميدهند. البته در گذشته ازدواج اجباري و بيشتر درون همسري بود، ولي امروزه جوانان خود همسر آينده خويش را انتخاب ميكنند و بعد خواستگاري انجام ميشود. اگر داماد مورد قبول واقع نشود، خانواده داماد به بهانه اينكه دختر را براي فاميل يا پسرعمو انتخاب كردهاند، جواب منفي ميدهند.
شرط زدن: بعد از مراحل خواستگاري، مراسم شرط زدن يا بله برون صورت ميگيرد. چند نفر از افراد ريش سفيد خانواده داماد پيش پدر عروس ميآيند و بدين ترتيب شرايط نهايي طرفين مطرح ميشود. در اين نشست مهريه حاضر و غايب تعيين ميشود. در گذشته ممكن بود مهريه پوست پياز و يا بال پشه تعيين مي شد. چون امكان جمعآوري اين اقلام غير ممكن بود،بدين ترتييب طلاق غير ممكن مي شد. در بعضي روستاها هنوز مبلغي به عنوان حق شير يا شير بها به مادر عروس ميپردازند. بعد از تعيين اين شرايط نوبت به نامزدي ميرسد. بدين صورت يك دست لباس را همراه با حلقه و ساعت در حاليكه در پارچه سبز پيچاندهاند به عنوان نشان نامزدي به خانه عروس ميبرند.
رخت برون: به مراسم بردن لباس عروس از طرف خانواده داماد به خانه عروس ونيز به مراسم بريدن پارچه لباس عروس و داماد رخت برون ميگويند. خانواده داماد بعد از اينكه لباسهاي عروس را تهيه كرده يك روز خوب مثل تولد ائمه اطهار (ع) يا شبهاي جمعه را تعيين كرده و لباسها را با هلهله و شادي به خانه عروس ميبرند. بردن لباسها معمولاً يك هفته قبل از عروسي انجام ميشود تا عروس فرصت كافي براي دوختن آنهارا داشته باشد. دايه يا زن خياط لباسها را يكييكي به مردم نشان ميدهد در عوض اين كار به وي هدايايي تقديم ميشود. قيچي زدن لباس عروس را بايد يك زن خوشبخت و دولتمند يعني اينكه شوهرش زن دوم نداشته باشد، دل سوخته نباشد. از شوهرش جدا نشده باشدانجام دهد. در بعضي جاها زن سيدهاي اين كار را انجام ميدهد. در گذشته لباسها را در سيني چيده و روي آن را روسري سبزي ميكشيدهاند. در بعضي مناطق مثل بندر ديلم لباسهاي داماد را نيز از خانه عروس طي مراسمي به خانه داماد ميبرند و به اين كار تشريف ميگويند.
دعوتي: دعوت از مردم براي شركت در جشن عروسي توسط دلاك يا دايه انجام ميشد. ولي امروزه توسط اقوام عروس و دامادصورت مي گيرد.هنگام دعوت در ظروفي مقداري گلبرگ و گل محمدي ريخته و نقل و نبات نيز روي آن گذاشته، سپس با پارچه حرير سبز روي آن را پوشانده و به درخانهها براي دعوتي ميروند، صاحبخانه تعداد گلبرگ و نقل را برداشته و با ذكر دعاي خير و خوشبختي اعلام آمادگي براي حضور در جشن عروسي مينمايد. به اين عمل طلبون نيز گفته ميشود. اين گل را هم مي خورندگل و نقل طلبون را جوانان دم بخت براي طلب مراد ميخورند. سرتراشون: بعد از ظهر شب عروسي ، داماد بعد از رفتن به حمام و پوشيدن لباس نو در حجلهاي كه وسط حياط داماد درست شده مينشيند. مردم با هلهله و شادي همراه با آواي ني انبان گرد داماد جمع ميشوند. سلماني محل پارچهاي را دور گردن داماد مي بندند و موي سر و صورت او را اصلاح ميكند. مردم نيز پول و شيريني روي سر داماد ميريزند. هنگام سرتراشون دعايي خوانده ميشود و مردم صلوات ميدهند، در اين مراسم مردم با شربت و شيريني و آجيل پذيرايي ميشوند.
حنا بندان: حنابندان را معمولاً يك شب قبل از عروسي انجام ميدهند. سلماني محل، دست و پاي داماد را در منزل وي حنا ميبندد و سپس با يك پارچه حرير سبز رنگ ميبندد. در همان ساعت سلماني زن در منزل عروسي دست و پاي عروس را حنا ميبندد. هنگام حنابندان موسيقي محلي و رقص و پايكوبي اجرا ميشود. در صبح حنابندان حلواي برنج و حلواي انگشت پيچ با نان محلي كه كنجد روي آن ماليده شده و به گرده مشهور است، به مردم ميدهند. طريقه پخش حلوا به اين صورت است كه حلواها را در كاسه و يا بشقاب چيده و در سيني بزرگي قرار مي دهند، يكي از بستگان عروس و يا داماد سيني را روي سر گذاشته و به خانههاي همسايه و فاميل ميرود و حلوا را تقسيم ميكنند. اين حلوا را صبح عروسي نيز پخش ميكند. امروزه مراسم حنابندان به اين صورت است كه يك برگ سبز درخت نارج و يا يك اسكناس هزارتوماني را در دستهاي عروس و داماد گذاشته و روي آن حنا ميگذارند. هنگام حنابندان اين شعر خوانده ميشود. عروس حنا ميبنده ، طوق طلا ميبنده ، اگر حنا نباشد ، دل به خدا ميبنده
دومارويي: در روستاهايي كه كنار روخانه و يا دريا قرار دارد، بعد از ظهر قبل از شب عروسي داماد را سوار اسب كرده و با هلهله و شادي او را به كنار رودخانه برده ،بعد از استحمام وي را به منزل بر مي گردانندو سرتراشون انجام ميشِود. در نقاطي ديگر داماد را براي زيارت به پابوسي پير يا امامزادهاي درمحل ميبرند.
پااندازون: وقتي عروس را به منزل داماد مي آوردند (در قديم كه عروس را با اسب ميآوردند) عروس تا هديه اي نمي گرفت از اسب پياده نمي شد. امروزه آوردن عروس با اتومبيل انجام ميشوددراين شرايط نيز عروس تا هديه نگيرد از اتومبيل پياده نمي شود. هدايا ممكن است پول، قالي، چند اصل نخل چند رأس گوسفند و يا قطعهاي زمين باشد.
سه شبه: در شمال استان نظير بندرريگ و بندر گناوه و ديلم در شب سوم عروسي، دوستان و بستگان عروس و داماد به ديدن عروس ميروند و هديه مورد نظر خود را نقديم ميكنند. در منزل عروس با شيريني و آجيل و شربت از ميهمانان پذيرايي ميشود. آجيل را در دستمال كوچكي مي پيچنانندو ميهمانان آن را با خود به منزل ميبرند. يزله خواني وخيام خواني از جمله آداب موسيقي مراسم ازدواج در استان بوشهر است.
مراسم وآيينها :
آيينهاي طلب باران :
در سرزمين خشك بوشهر آب از اهميت حياتي برخوردار است نياز به آب در اقتصاد كشاورزي و همچنين قوت مردم و آشاميدن اين عنصر را مقدس ميسازد. در اين سرزمين رودخانه يا آب جاري وجود ندارد. تنها اميد مردم به باران و آسمان است. اگر بارش باران تا آذرماه با تأخير روبرو شد مردم دست به دعا برداشته و آيينها و مناسكي را براي تسخير اين عنصر طبيعي انجام ميدهند.
مراسم گلگلين (gal galin): هنگام غروب مردم محله در يك كوچه جمع شده و يك نفررا به صورت مضحك و خندهدار در ميآورند؛ لباس كهنه تهيه شده با گوني مي پوشانند، شاخي روي سرش ميگذارند، زنگوله اي در گردن او مياندازند واو در كوچهها راه ميافتد به اين فرد گلي ميگويند. مردم از پشت بام به روي گروه گلي آب ميريزند وگلي ميگويد:
گلي به در خانهها مي رود و طلب هديهاي ميكند. صاحبخانه به گلي مواد غذايي از قبيل گندم، جو، حبوبات و يا پول ميدهد. عده اي بويژه كودكان نيز پشت سر گلي به راه ميافتند و اشعاري ميخوانند. نه او بي بارون بي بارون بي نه او بي (آب نبود) اگر صاحبخانه به آنها هديهاي بدهد ميگويند: خونه گچي پر همه چي
اگر صاحبخانه به آنها چيزي ندهد ميگويند: خونه گدا هيچي ندا
هنگام عبور از كوچه اين اشعار رابه منزله طلب باران خواني. ميخوانند :
گلي ما جهونن امشب صبا بارون
گلي ما خوشكل است امشت تا فردا باران خواهد آمد
گلي اومده در خونتون سي محض جاجيم كهنهتون
گلي ما چه زشت بارون تپ درشت
گلي اومد درخونتون سي محض بواي بچه تون
گلي اومده رو خونه تون سي محض جاجيم كهنه تون
از هديه هاي جمع آورده شده . شله يا حليم درست ميكنند. يك دانه مهره يا ريگ در آش مياندازند. سپس آش را بين حضار تقسيم ميكنند. در سهميه آش هر كس ريگ ديده شد، اورا كتك مي زنند.دراين موقع يك نفر ريش سفيد و يا سيد محل ضامن وي شده و او را نجات ميدهد و ميگويد من ضامن اين فرد هستم تا چند روز ديگر باران خواهد آمد. اگر باران نيامد او را بزنيد. قبله دعا: فردي كه مهره را خورده است رو به سوي قبله دعا (يعني امامزاده يا پيري كه در سمت مغرب محله واقع است) ميبرند در آباديهايي كه كنار ساحل هستند به سمت دريا كه در جهت مغرب است ميروند. مردم به دنبال آن فرد به راه ميافتند و با همديگر ميخوانند:
قبله دعا ميشينيم
سي او خدا ميشينيم
البته بايد آسك (آسياب دستي) را روي دوش يا كول فردي كه مهره را خورده است بگذارند و آن فرد آسياب را به كول ميكشد و با هم ميخوانند.
اي خدا ما گشنمونه لنگ آسك كولمونه
اي خدا ما تشنمونه لنگ آسك كولمونه
بيا تا بريم قبله دعا
بلكه خدا رحمش بياد
پيرزن كوري سنگ آسك كولشه يا الله
عباس لاري گشنشه يا الله
وقتي مردم به سوي پير يا امامزاده حركت ميكنند اسم امامزاده را آورده و از وي طلب باران مينمايند.
اي نور حشر الله بارونت ميخوام
خضر نبيالله بارونت1 ميخوام
محض كلامالله بارونت ميخوام
علي وليالله بارونت ميخوام
در مراسم دعا ممكن است مشك خشكي را بر دوش پير زني ميانداخته و به سوي قبله دعا راه بيفتند كه در اين موارد چنين ميخوانند:
پيرزن كوري سنگ آسك ري2 سرش
پيرزن كوري مشكول خشكي كولش3
بيا تا بريم قبله دعا بلكه خدا رحمش بياد
تك تكو tek teku :مراسم تك تكو نيز از آيينهاي طلب باران است كه شب هنگام دو نفر در حاليكه صورت خود را پوشاندهاند تا شناخته نشوند آردبيز يا الك را در دست گرفته و با ريگ به الك ميكوبند كه با صداي تك تك آن صاحبخانه به دم در آمده و به آن دو نفر قند يا چاي ميدهد. چيزهايي را كه جمع شده است به سر پير يا امامزاده ميبرند و چاي درست كرده ميخورند. اين كار تا سه شب ادامه دارد مردم معتقدند بعد از سه شب باران خواهدباريد.
آفتاب خواهي (بند آمدن باران) :
به همان اندازه كه باران براي مناطق گرم ضروري است، اگر زياد ببارد، سيل راه ميافتد دراين شرايط مردم به روش هايي خدامان بند آمدن باران هستند، تا از ايجاد سيل و ويراني خانههايشان در امان باشند. به اين منظور مهري را كه باآن نماز ميخوانند، درزير باران مي اندازند ، آنهامعتقدند با اين كار باران شرمش ميشود وبند مي آيد. همچنين آرد و نمك را(كه مقدس هستند) توي باران ميپاشند تا باران بند بيايد. وياچوبي را آتشزده سرخ كه شد آن را در دست گرفته در زير باران ميگردانند.
وزيدن باد :
در تابستان هاي گرم، به ويژه به هنگام هواي شرجي دم كرده نوار ساحلي، تنها عاملي كه باعث اعتدال هوا ميشود، باد شمال است. براي اينكه باد شمال بوزد شيشهاي را پر از آب كرده و سرش را بسته زير تلگدان (زبالهدان) پنهان ميكنند ،يا اينكه به قبرستان رفته سنگي را از بالاي سنگ قبر برداشته و توي دريا مياندازند. معمولأ با اين كار دريا ديوانه شده و باد شمال مي وزد. در بندرريگ به در منازلي كه روبسوي شمال هستند، حنا ميمالند. اين كار روي درهفت خانه اجرامي شود. بعد از اين كار باد شمال خواهد آمد و يا اينكه اگر بخواهد باد قوس كه از طرف جنوب ميوزد، بيايد، در هفت خانه را كه بسوي جنوب باز ميشود حنا ميمالند.
ماه گرفتگي :
وقتي ماه ميگيردو مردم به وحشت مي افتند،و علاوه بر خواندن نماز آيات، آيينهاي ديگري براي رها شدن ماه انجام ميدهند. مردم دستهجمعي شعر خوانده و روي قوطي يا ظرف حلبي ميزنند و ميگويند:
سيبل پلنگي ماه ول كن تا بيا غلوم زنگي ماه ول كن تا بيا
امااعتقاد دارند غلام زنگي ده شاهي پول از ماه طلبكار است وبا ماه كشتي ميگيرد. و يا اينكه به پشت بام رفته و به طرف آسمان شليك ميكنند. هنگام گرفتن خورشيد نيز همين كار را انجام ميدهند.
دم دم سحري در ماه رمضان :
در ماه مبارك رمضان هنگام سحر براي بيدار كردن مردم دو نفر در حاليكه يكي چراغ فانوسي به دست دارد وديگري دمامي را به دوش مي كشد به در يك به يك خانه ها رفتند وبا كوبيدن سه بار چوب بردمام آنها را از خواب بيدار مي كنند تابراي خوردن سحري آماده شوند اين دونفر هنگام كوبيدن طبل اين اشعار را مي خوانند خداوندا توستاري همه خوابند توبيداري
به حق لا اله الا الله همه عالم نگه داري
پس از پايان ماه مبارك رمضان بعداز خواندن نماز عيد فطر اين دونفر طبل را به دست گرفته وسركوچه ها به درب منازل مي روند وبراي گرفتن پاداش صاحبخانه را خبر مي دهند . صاحبخانه به آنها مقداري پول مي دهد.
عيد فطر ( عيد تلخك) :
درروستاها به عيد فطر عيد تلخك ويا عيد مرده ها گفته مي شود در اين روز كساني كه عزيز از دست رفته دارند مراسم فاتحه خواني برگزار مي كنند ومردم براي تسليت به ديدن آنها مي روند. سحرگاهان بعداز گفتن اذان صبح روز عيد فطر مردم به زيارت اهل قبور مي روند وبر قبر مرده هاي خود سفره مي چينند. بعداز برگشتن از قبرستان نماز عيد خوانده مي شود
تاریخچه ضرب المثل (پی میگ نخوتونده)(pay mayge nekhotondeh)
در گذشته مردم روستای گنخک کمبود غذا و مواد خوردنی به شکار ملخ میرفتند.وقتی به آن ها خبر میدادند که گروه های ملخ به سوی روستا های اطراف حمله ور شده اند.همگی به راه می افتادند و با خود(گلیم)(خورخ)میبردند و منتظر میماندند تا شب شود و ملخ ها ساکن شوند و بعد با جارو که به وسیله شاخه های درخت خرما ساخته میشد ملخ ها را جارو میکردند و درون گلیم ها میریختند و با خود به خانه میبردند.
ملخ ها را در دیگ های بزرگ آب گرم میریختند و بعد ملخ ها را روی آتش سرخ میکردند تا برشته شود و با نان میخوردند.
بعضی ها هم ملخ های خشک شده را آسیاب کرده و با نان و ماست میخوردند.
گیاه یا درخت لگجی
گیاه یا درخت لگجی
لگجی یکی از گیاهان است به آن کتر ، لجین ، خاروک یا علف مار از همه معروف ومشهور تر در استان بوشهر لگجی می گویند ، در ذیل علاوه بر شرح وتفصیل مختصری از این گیاه بومی چند عکس از گل وشکوفه ومیوه آن نیز در این پست ارائه می گردد .
نام علمی آن : Caparis Spinosa میباشد .
لگجی ( به فتح اول ودوم ) یا کبر ( بفتح کاف وبا) گیاهی است خاردار وپر شاخ وبرگ که بیشتر شاخه های آن روی زمین گسترده می شود برگهایش پهن ، گلهایش سفید ودر وسط آن تارهائی قرار دارد ، ثمر آن به اندازه خیار کوچکی است وبعد از رسیدن شکفته می شود ، مغزش سرخ رنگ ، وبیشتر در زمین سنگخلاخی کنار دیوارها ودر دیرانه ها می روید . میگویند این گیاه بومی مدیترانه ای است ، در آب وهوای مرطوب وگرم کشورهای قبرس ، ایتالیا ، یونان ، آفریقای شمالی وبرخی مناطق آسیا به عمل می آید . به آن کبر هم میگویند این گیاه در ایران از جمله در بلندیهای بالای 2500 متر در استان ایلام ، فارس ، بوشهر ، کرمانشاه ، خوزستان ، کهکیلویه وبویر احمد می روید . در منطقه نوجین از توابع شهرستان فراشبند در جنوب غرب استان فارس ، یکی از مرغوبترین میوه های این گیاه وکتر که به زبان محلی به آن لیجین ویا لگجی گفته می شود بدست می آید ، میوه کال ونارس آن بعد از تلخ زدائی از آن ترشی تهیه ویا بصورت خام وارد بازارهای شهرستانهای مجاور بخصوص کازرون می گردد ، مرغوبیت میوه کبر یا لجین ( لگجی ) در این منطقه می تواند بستر مناسبی را برای سر مایه گذاری حتی صادرات به کشورهای اروپیائی فراهم نماید ، گیاه لگجی از 200 گونه تشکیل شده است ، این گیاه در تمام فصل سال امکان رویش وتولید گل ومیوه دارد که گل ومیوه آن دارای ارزش غذائی وداروئی می باشد ویکی از نعمتهای خدا دادی است که علاوه بر خواص غذائی باید گفت خواص داروئی وطبی کم نظیری دارد . باید خاطر نشان ساخت که از این گیاه در شهر بدخشان افغانستان وهم در کشورهای تاجیکستان و ازبکستان می روید این گیاه در استان وشهرستانهای اروند در زوئیه به وفور یافت می شود وبا نام دک ودهک شناخته می شود . همچنین
این گیاه در روستاهای استان بوشهر واطراف مزارع ودر باغها کم وبیش وجود دارد وبطور خودر رو رشد می کند ، اما آنطوریکه شاید وباید از آن استفاده نشده است . گیاه لگجی بوته مانند ودارای شاخه های چوبی باریک ودراز است ، شاخه های مسن آن عاری از برگ است ولی شاخه های جوان آن دارای برگهای کوچک وباریک به طول 2 تا 4 سانتیمر است ومنتهی به نوک خار مانند است ، خارهائی نیز بر چوبهای باریک وبلند خود دارد ، ساقه های این گیاه پوشیده از کرک متعدد به طول 10 سانتیمتر که دارای استحکامات سخت بروی زمین پهن می شود این گیاه خودرو در شکافها وکناره های صخره ها ودیوارهای سنگی ودر خاکهای گرانولی کم آب بخوبی رشد می کند ، گیاه بالغ ریشه های بلند وافشان دارد وبطور عمیق در زمین نفوذ می کند وتحمل نمکی بالادارد در طول ساحل در یای شور هم می روید ومیتواند ادامه حیات دهد واما آب وهوای گرم وخشک وآفتاب درخشان بهترین محیط برای رشد این گیاه است ، ممکن است در تابستان در دمای بالاتر از 40 درجه ادامه حیات دهد . ریشه بسیار محکم وطولانی با پوست زخیم دارد که پس از خشک شدن از مغز چوبی آن جدا می شود ، این گیاه ممکن است تا سی سال عمر کند . میوه آین گیاه کروی کشیده به درشتی یک گیلاس ویا گلابی کوچک است عاری از تار وبرنگ سبز با خطوط موازی سبز ویا زرد کم رنگ است ، داخل میوه آن قرمز وپر از دانه های کوچک ولزج می باشد . میوه نارس این گیاه برای ساخت ترشی بسیار خوشمزه است ، از برگ این گیاه برای چاشنی غذا استفاده می شود .
خواص درمانی :
این گیاه در طب قدیم یونانی وعرب مورد استفاده می گرفته است ، پوست این گیاه تند وگس واثر آرام کننده معرق وملین دارد ودر رفع سرفه وتسکین حملات آسم ودفع کرم موثر بوده ودر درمان دانه های پوستی مفید است ، کبار یا کبر در کاهش نفخ تاثیر داشته وخاصیت ضد رماتیسمی دارد ، جهت درمان تصلب شرایین واز بین بردن عفونت کلیه بکار می رود ، در طب گیاه درمانی کبار بعنوان تحریک کننده ومحافظ کبد ثبت شده است . در بعضی موارد ثمر لگجی ( کبار ) برای درمان جراحت مفاصل ، پوست وبدن بکار می رود ، در موارد ضروری به عنوان مدر ، قابض ومقوی نیز استفاده به عمل می آید .
باتشکر از دوست عزیز آقای قنبر سماچی وبلاگ نویس (کپری در شرجی ) بدنبال مطالعه موضوع فوق ،در پیامی متذکر شده اند : این گیاه در سیراف به وفور یافت میشود ودر دل کمرها می روید میوه اش بعد از رسیدن می ترکد ودانه های ریزی دارد وبعلت شهدی که در آن موجود است مورچه ها به آن حمله ور می شوند ، ایشان اضافه می کنند : البته یک نوع لگجی دیگری هم در سیراف وجود دارد که روی زمین می روید ودارای برگهای نازکتر وکوچکتر از لگجی کمری است ومیوه اش به همین شباهت دارد . ( توضیح : گیاه وثمر لگجی که منظور اینجانب می باشد همینه که در آخر پیام برادر محترم آقای سماچی آمده است ) بقرار معلوم در نواحی شهر تاریخی سیراف وارتفاعات آن انواع مختلفی از لگجی وجود دارد . )
ضرب المثل های روستای گنخک
نه گلی کَه (کاه) وایکشت، نه بز خیش (خرمن) میکوند*
(ne goli kah vaykeshet، ne boz khish (kharman) mikond)
کاربرد : درجای که یک کار محال و نشدنی فرد انجام دهد بکار می رود
جی خیا کلمپن
(jei khiya kolampen)
کاربرد : موقعی که شخص دیر به جای برسد یا به هدفش نرسد بکار می رود
گنا بر گنا پناه بر خدا *
(gena bar gena penah bar khoda)
کاربرد : وقتی کار را به نا اهلش بسپارند تو این زمان باید از سرانجام کار ترسید به خدا پناه برد
چشت بوند دلت نوند
( cheshet bouound delet nouound )
کاربرد : زمانی که به شخص چیز ناچیز و مقدار کمی از هر چیز برسد
بازی های روستای گنخک
نقطه آغاز بازیها:
تر یا خشک؟
یک روی تکه سنگ یا سفالی را با آب دهان تر می کردند،آنگاه یک رئیس دسته،رهبرگروه(قایم موشک بازی و یا ازاین دست بازیها) یا کاپیتان تیم(فوتبال) از دیگری می پرسد:«تر یا خشک؟»
او یکی را انتخاب می کندبعد سفال یا سنگ را به هوا پرتاب می کنند وقتی که به زمین رسید، اگر روی تر بالا بود،کسی که تر را خواسته بازی را شروع می کند و اگر خشک بود بیله (گروه)دیگر...
چُرچُر(chor chor):
در بازیهایی که معمولاً نفرات به دو گروه تقسیم می شوند، بازیکنانی برای شروع بازی بازیکنان هم قوه یا کسانی که سطح بازی شان مساوی است معمولا هر دو نفر دست دور گردن یکدیگر کرده گوشه ای می روندو هر یک بای خود اسمی انتخاب می کنند مثلاً یکی اسمش را «ماه» می گذارد و دیگری«ستاره» و اسمهایی دیگری که دوست داشته باشند و آنگاه در همان حالت که دست بر گردن هم دارند پیش سرگروهها آمده و می گویند:
چُرچُر
سرگروهها پاسخ می دهند: «دس پر»
سپس یکی از بازیکنان می گوید: ماه می خوای یا ستاره؟
یکی از سرگروهها یک اسم را انتخاب می کند؛مثلاً «ماه»را، که در این صورت نفری که «ماه» است به عضویت این گروه در می آید و زوج دوم نیز به عضویت گروه دیگر می پیوندد .به همین ترتیب سرگروهها افراد را که به صورت زوج می آیند برای تیم خود انتخاب می کنند.این کار بیشتر به این منظور صورت می گیرد که یک سرگروه نتواند یاران بهتر و قوی تر را برای گروه خود انتخاب نماید و تیم مقابل ضعیف تر باشد.
هفت سنگ:
یکی از بازیهای شیرین و سرگرم کننده که مخصوص عصرهای خنک تابستان می باشد و دراکثر شهرهاو آبادیهای استان بوشهر معمول ورایج است هفت سنگ بازیست. این بازی بر حسب موقعیت هم در کوچه و هم در میدان باز محل انجام می گیرد.
ابتدا دو سرگروه از میان بازیکنان- که معمولاً افرادی که از نظر جثه قوی تر یا از نظر سنی بالاتر از دیگران باشند- انتخاب می شوند سپس بقیه نفرات دو به دو به چرچر(chor chor) می روند .به این ترتیب یارگیری انجام می گیرد.
در این بازی عده بازیکنان حتماً زوج می باشد و حتی اکثرً تا 14 نفر می رسد در صورتی که بازیکنان فرد باشند یک نفر که از نظر قدرت جسمانی قوی باشد به عنوان نخودی انتخاب می شود. و باید برای هر دو دسته بازی کند .
وسیله بازی هفت عدد جیر(تکه سفال دایره ای شکل) که - معمولا از تکه های شکسته بن قلیان ساخته می شود- و یک توپ سه پوسته که از جوراب پر شده از پارچه ساخته می شود.
برای شروع بازی ابتدا هفت سنگها را وسط محل بازی روی هم می گذارند و یک خط نیز به فاصله یک و نیم متری ز هفت سنگها می کشند .بعد از انجام کارهای ابتدایی بازی ، بوسیله یکی از اعضا تر یا خشک صورت می گیرد تا مشخص گردد که کدام گروه بازی را شروع کند.وقتی که گروه آغاز کننده بازی مشخص گردید ،اعضای این گروه پشت خط می ایستند و باید توپ را به سمت هفت سنگها پرتاب نمایند و گروه دیگر پشت هفت سنگها رفته سر گروه آنها حق گرفتن توپ بعد از برخورد با هفت سنگ ها را دارد و دیگران پشت سر او می ایستند.وقتی که گروه آغاز کننده توپ را به هفت سنگها زد –که باعث ریخته شدن هفت سنگ ها می شود- پا به فرار می شوند که معمولاً نمی توانند فاصله دوری بروند حد اکثر تا 15متر می توان دور شوند.گروهی که پشت هفت سنگها بوده اند بعد از برخورد توپ با هفت سنگ ها دور هم جمع می شوند و دستها را زیر پیراهن خود می کنند و سرگروه که توب دست اوست ، توپ را زیر پیراهن یکی از بازیکنان برده و به دست او می سپارد و معمولا توپ را به کسی می سپارد که او را قبول داشته باشد و از عهده کار برآید .بعد از اینکار هیچ کس حق ندارد دست خود را از زیر پیراهن در بیاورد تا بازیکنان تیم مخالف ندانند توپ پیش کیست.و گروه هر یک به سمت یکی از اعضای تیم دیگر می رود تا بتواند با توپ او را مورد هدف قرار دهد و او را به اصطلاح بسوزاند و از بازی حذف نماید. معمولا بازیکنان تیم مخالف نمی دانند توپ زیر پیراهن و در دستان کیست،ولی بیشتر به افرادی که دارای جسمی قوی تر هستند مشکوکند.بالاخره این قضیه با نزدیک شدن کسی که توپ پیش اوست به یکی از بازیکنان حریف و درآوردن توپ و او را با توپ زدن معلوم می شود.وبا پرتاب توپ به شخص مقابل توپ ممکن است به او برخورد نکند و فاصله اش از محل هفت سنگها بیشتر شود وبرای بازیکنان شروع کنده بازی فرصت خوبی است تا خود را به توپ برسانند و حد حداقل یک یا دو هفت سنگ را روی هم بگذارند زیرا در این میان بازیکنان حریف توپ ا برداشته و به سمت او پرتاب می کنند و ممکن است از بازی حذف گردد بهمین دلیل باید زودتر فرار کند زیرا یک یا چند تن از بازیکنان حریف کنار هفت سنگ ها می مانند تا اگر توپ احیاناً از محل دور شد دیگر یارانشان بتواند توب را برای آنان پرتاب کنند و تیم مقابل نتواند همه سنگها را روی هم بگذارد.به این ترتیب بازی ادمه پیدا می کند تا اینکه یا همه بازیکنان حریف از بازی حذف یا سوخته شوند یا اینکه تیم مقابل می تواند با بازی خوب خود توپ را از محل دور و هفت سنگها را روی هم بگذارد و کسی که آخرین سنگ را روی سنگهای دیگر می گذارد با گذاشتن سنگها روی هم می گوید«هفت سنگ»و این بمنزله گذاشتن تمام سنگها روی هم و پایان بازی است و گروهی که بتواند هفت سنگ را انجام دهد باز هم نوبت اوست که بازی را شروع نماید.تا زمانیکه تمام اعضای تیم حذف شوند آنگاه نوبت به تیم مقابل می رسد.
تلفظ فعل در روستای گنخک
می گرخوم |
Mi gerkhoum |
می سوزم |
می گرخیم |
Mi gerkhim |
می سوزیم |
می گرخی |
Mi gerkhi |
می سوزی |
می گرخهی |
Mi gerkh hy |
می سوزید |
می گرخت |
Mi gerkhet |
می سوزد |
می گرخن |
Mi gerkhan |
می سوزند |
می تنگوم |
Mi tenguom |
می پرم |
می تنگیم |
Mi tengim |
می پریم |
می تنگی |
Mi tengi |
می پری |
می تنگهی |
Mi teng hy |
می پرید |
می تنگت |
Mi tenget |
می پرد |
می تنگن |
Mi tengan |
می پرند |
گنبد نمکی جاشک
کوه جاشک، کوه نمک یا گنبد نمکی جاشک (دشتی) حدفاصل شهرستان دیر و دشتی در استان بوشهر، یکی از بزرگترین و فعالترین و زیباترین گنبدهای نمکی ایران و خاورمیانه و از جاذبههای طبیعی استان بوشهر است که در بهمن سال ۱۳۸۶ بعنوان اثر طبیعی ملی فسیلی به عنوان یکی از مناطق چهارگانه تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست به ثبت رسید.[۱] مهمترین خصوصیات بارز و متفاوت کوه نمکی جاشک به نوع نمکهای این کوه نمکی، گنبدها و غارهای منحصر به فرد، آبشارها، بلورها و ... میتوان اشاره داشت.[۲]
موقعیت جغرافیایی
گنبد نمکی جاشک یا دشتی حد فاصل دو شهرستان دیر و دشتی در استان بوشهر در فاصله ۱۴۴ کیلومتری جنوب شرق بندر بوشهر همجوار روستای جاشک از توابع شهرستان دیر در فاصله ۶۰ کیلومتری شهر دیّر و به موازات روستای گنخک از شهرستان دشتی در فاصله ۵۵ کیلومتری شهر خورموج و ۱۵ کیلومتری شهر کاکی قرار دارد.
راه ارتباطی
تشکیل گنبد شمال شرقی به جنوب غربی بوده، در جنوب آن روستای جاشک، غرب روستای گنخک، شرق روستای کردلان و شمال شرقی آن روستای درویشی قرار دارد. راه دسترسی از سمت غرب گنبد نمکی از فاصله ۳ کیلومتری بعد از روستای گنخک از طریق جاده خاکی معدن قدیمی سنگ نمک که در منطقه فعالیت میکردهاست و از سمت شرق گنبد بعد از پل روستای کردلان از طریق جادهٔ خاکی است که به کوهپایههای گنبد نمکی منتهی میشود.
ویژگیها
قله این کوه نمکی (کوه جاشک) ۱۳۵۰ متر از دشت اطراف خود بالاتر است. این کوه ۱۲ کیلومتر درازا و ۴٫۵ کیلومتر پهنا دارد. وسعت گنبد در حدود ۳۶۶۶ هکتار بوده و ارتفاع قلهٔ آن ۱۳۵۰ متر از سطح دریا میباشد.
موقعیت خاص گنبد نمکی جاشک (یا دشتی) که باعث شوری آب رودخانه مند گشتهاست شاید تنها عامل زیانرسان به منطقه باشد زیرا رودخانه تا قبل از روستای باغان شیرین و قابل شرب و استفاده کشاورزی میباشد. اما پس از عبور از کنار گنبد و دور زدن آن آب رودخانه با درصد زیادی شوری همراه میشود که نشان از فعالیت زیاد گنبد و روان بودن آب آن تا بستر رودخانه مند میباشد ودر فصل پر بارش آب رودخانه سطح دشتهای چغاپور و دشتی را فرا گرفته و به علت تبخیر زیاد نمک بر روی سطح خاک باقی مانده و باعث شوری زمینهای منطقه میگردد.
بررسیهای علمی
گنبدهای نمکی در سطح وسیعی از ارتفاعات زاگرس وایران مرکزی رخنمون شدهاست بطوریکه قریب به ۱۱۴ گنبد نمکی در نواحی جنوب ایران بویژه در استانهای هرمزگان وبوشهر دیده میشود.
پدیدههای زیبای گنبد نمکی جاشک یا دشتی عبارتند از:
۱- رنگ سفید نمکهای طعام گنبد به منطقه جلوهای زیبا بخشیدهاست به نحوی که از جاده کنگان – بوشهر به صورت یک کوه برفی زیبائی در بخش شرقی دشت برهنه ظاهر شدهاست.
۲- یخچالهای نمکی از جمله پدیدههای زیبای این گنبد نمکی جاشک یا دشتی به شمار میرود ودر ناحیه شمال غربی گنبد به وضوح دیده میشود این یخچالها که حاصل حرکت ثقلی تودههای نمکی در جهت شیب زمین است در حاشیه کناره گنبد تشکیل میگردد و بدلیل مشابهت آن با یخچالهای یخی بدین نام شهرت یافتهاست.
۳- آبشارهای زیبای نمکی یکی دیگر از ویژگیهای گردشگری این گنبد نمکی است. این آبشارها که مسیر طبیعی جریان آب گنبد بودهاست در فصول کم آبی به واسطه تبخیر کامل آب بلورهای زیبای نمکی ضخیمی درجهت جریان و بویژه در مسیرآبشارها ایجاد شدهاست و منظره تماشائی آبشار نمکی را ایجاد نمودهاست. این پدیده در در اواسط بهار تا تابستان وپائیز دیده میشود.
۴- غارهای نمکی یکی دیگر از جلوههای تماشائی این گنبد نمکی است. این غارها که بر اثر انحلال رسوبات نمکی ایجاد میشوند در جای جای گنبد دیده میشود. در بخشهای داخلی این غارها بلورهای نمک به صورت استالاگمیت و استالاکتیت جلوهای دیدنی به غارها بخشیدهاست.
۵- فرسایش آبی ایجاد شده بر نمکهای گنبد آثار زیبا و تماشائی را بر پهنه گنبد ایجاد نمودهاست. این آثار به صورت فرسایش پنجهای یکی از اثار زیبای ژئو مورفولوژیکی را ایجاد نمودهاست.
۶- تخت دیو یکی از زیباترین پدیدههای زیبای فرسایشی این گنبد نمکی است که به دلیل اختلاف در میزان فرسایش پذیری سنگها به صورت ستونهایی در میان نمکهای گنبد ظاهر شدهاند.
۷- بلورهای نمک و بسیاری نظیر پیریت و
۸- تنوع رنگ نمکهای صنعتی گنبد شگفتانگیز است. رنگهای متنوع قرمز، قهوهای، سفید، زرد، سیاه و نارنجی نمکها یکی از ویژگی گنبد نمکی جاشک یا دشتی است.
اثر طبیعی ملی
کوه نمک جاشک یا گنبد نمکی جاشک (یا دشتی) یکی از بزرگترین و فعالترین و زیباترین گنبدهای نمکی ایران و خاورمیانه و از جاذبههای طبیعی استان بوشهر به عنوان اثر طبیعی ملی فسیلی از مناطق چهارگانه تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست در بهمن سال ۱۳۸۶[۳] (یا در سال ۱۳۸۸) و تنها اثر طبیعی ملی استان بوشهر به ثبت رسید که اکنون در اختیار محیط زیست قرار گرفته و محیط بانی آن در روستای جاشک از توابع دهستان آبدان شهرستان دیر در آینده نزدیک ایجاد میشود. مهمترین خصوصیات بارز و متفاوت کوه نمکی جاشک به نوع نمکهای این کوه نمکی، گنبدها و غارهای منحصر به فرد، آبشارها، بلورها و... میتوان اشاره داشت.[۴]
مقبره بی بی هاجر و سید رسول
این مقبره واقع در مشرق روستای گنخک و در مجاور کوه های سرسبز گنخک واقع شده است.بی بی هاجر و سید رسول یک زن و شوهر بودند که در روستای گنخک زندگی میکردند وپسر آن ها سید یحیی بانی امام زاده میباشد .این مقبره یک جای باصفا و بسیار عالی میباشد و جای مناسبی برای گردشگری و توریستی میباشد .
کصه گولی و پیریزن
پیریزن گولینی و یه گی و گدری اش بی،یه رو شیر گیا اش دوشی،اش نهی تو خونه خوش رفتی او بارت گولی شیرا اش واخه و پوزش شی پوز گدر اش کشی.
پیریزن ویمت اش گو کش شیرا واخوردن ،گولی اش گو گدرش واخردن ،گدر اش گو ماما مم ناخوردن ،گولی اش واخردن بع پوزش شی پوز مو کشین-پیریزن امت گلدم گولی اش بری گولی اش گو کلدمم وایه تا سی کل خالی جانیم برخصم.، پیریزن اش گو تا شیرام ات نه ویردن گل دمت نامیدم.
گولی رف بر بز،بز اش گو تو گاهی علف ات ندین سی مو –رف بر کنا،کنا اش گو تو گاهی او سی مو ات ندین-رف بر چه، چه اش گو تو کاهی منتیلی بن مو ات نزتن-رف بر آهنگر،اهنگ اش گو تو گاهی خی مارخی دس بچ مو ات ندین-رف بر مرخ،مرخ اش گو تو گاهی خله سی بچیله مو ان ندین-رف بر کراخه،کراخه اش گو پرونی ات مو نکردن-رف بر تلگدو،تلگدو اش گو تو گاهی گوی ری مو ات نکردن-گولی امت با انک و پنک گوی اش ری تلگدو که –تگدو پرو اش دا –پرو اشدا کراخه،کراخه خله اش دا –خله اشد ا مرخ ،مرخ خوی اشد ا-خوی اشدا بچ اهنگر،آهنگر منتیل اش دا-منتیل اش زه بن چه،چه اوش دا –اوش دا کنا ،کنا بلگ اشد ا-بلگ اشد ا بز،بز شیرش دا ،شیر اشد ا پیر یزن ،پیریزن گلدمش اش وایا
