گویش بوشهری
گویش بوشهری مجموعهای از لهجههای زبان فارسی هستند که تقریبا در سرتاسر استان بوشهر و بخشهایی از مناطق غربی استان فارس مانند لامرد(؟) و تراکمه و کنارتخته و خشت و مناطق جنوب غرب خوزستان مانند هندیجان و بندرماهشهر و نیز در کشور بحرین رایج است. این لهجهها شباهتهای زیادی با لهجه بندری، و نیز لری و بختیاری و لهجه کازرونی و لهجه آبادانی دارد. این لهجهها عبارتند از بوشهری مرکزی (رایج در شهرستان بوشهر)، تراکمهای، آبدانی (مربوط به منطقهٔ آبدان)، کنگانی، جمی، تنگستانی، دشتی، دشتستانی، دیلمی، گناوهای و ماهشهری - هندیجانی است. لهجهها در روستاها بیشتر از شهرها متنوع میباشند.
گونههای گویشی استان
لهجه بوشهری در شهرستان بوشهر، گویش دشتی یا دشتیاتی در منطقهٔ دشتی شهرستان دشتی و دیر، گویش تنگستانی یا تنگسیری در بخش ساحلی تنگستان است. گویش دشتستانی لهجه مردم دشتستان و شمال غربی استان (گناوه و دیلم) است که با زبان لری کاملا آمیختهاست. گویش دیری - بردستانی و آبدانی بعلاوه دشتیاتی هم در شهرستان دیر است و دارای قدمت منحصر بفرد است. گویش دیری به فارسی فصیح نزدیک است. و گویش کنگانی و جمی هم در منتهای جنوبی استان بوشهر است که (بخصوص لهجه جمی) به فارسی فصیح و معیار نزدیکترند.
آوا ها و کلمات نمونه
- بود: بید
- دود: دید
- زانو: زونی
- شب: شُو
- خواب: خُو
- فوت کردن: فیت کردن
- کوچه: کیچه
- نگاه کردن: سِی کردن
- مادر: دِی
- لیوان: گیلاس
- گربه: گولی
- خدا: خُیا
- آب: اُو
ویژگیهای دستوری
از نظر صرفی و دستوری با فارسی معیار چندان تفاوتی ندارد. نشانهٔ تعریف در برخی لهجهها در اسامی پسوند (ku) و در صفات پسوند (u) میباشد. برای نمونه:
- بیا غذایت را بخور: bio qezât boxor
- آن کتاب را بخوان: ktâbku boxu
- زشت(معرفه): zeštu
- خودکار(معرفه): xotkârku
نشانهٔ جمع در گویش بوشهری (آ) و در لهجههای شمالی (ال) میباشد. کتابها: کتابا - کتابل
«هرگز یک شهر بوشهری به جای کتابا نمیگوید کتابل»
برای استمرار در افعال بجای استفاده از داشتن از پیشوندهای (hasey) یا (hey) استفاده میشود. استفاده از هی در افغانستان نیز مرسوم است و هاسی در کازرون نیز بکار میرود. در مناطق شمالی استان هاسی به ایسی تبدیل میگردد. شهر بوشهری کلمه هاسی به کار نمیبرد اما روستاهای اطراف بله و تفاوت این لهجهها با فاصله گرفتن از بوشهر بیشتر میشود و بوشهر مرکز آنها نیست.
- دارد مینویسد: hâsey minvise
- داشت میرفت: hey miraft
داشت میرفت:بوشهری:داش میرفت (فارسی معیار) برای منفی کردن مانند فارسی معیار از نه استفاده میشود که در افعال ترکیبی یا اسنادی این نشانه منفی ساز پیش از مسند قرار میگیرد:
- من بلد نیستم: مو نه بلدم: mo na baladom
من بلد نیستم: به جای نمیدونم میگویند نمیفهمم
- ما اهل تهران نیستیم: ما نه مال تهرونیم: ma na mâl tehrunim
حرف میانجی عموما صامت (ن) است که در در افعال اسنادی برای سوم شخص نیز کاربرد دارد. مثلا برای مفهوم (هوا گرم است) آنچه را که در تهران میگویند (havâ garm'e) یا در اصفهان میگویند (heva garmes) در بوشهر میگویند (havâ garmen). این حالت در لهجهٔ کازرونی و گویشهای بندری نیز وجود دارد.
در گویش بوشهری، گویش دشتستانی و گویشهای شبیه و اطراف حالت التزامی شرط محقق نشده همتای «بروم» در زمان حال، در زمان گذشته به صورت «برفتم» و با پیشوند «بِ» (be) به کار میرود. در لهجه تهرانی بیشتر از پیشوند «می» و ساخت ماضی استمراری استفاده میشود:
- چه برفتم به حسینیه و چه در خانه بماندم صدای سنج و دمام و نوحهخوانی میشنیدم.
واژگان
این لهجهها و گویشها مانند هرگویش دیگری دارای خزینهٔ واژگان خاص خود میباشد. در برخی موارد لهجههای مختلف این استان واژگان با مصادر و اصطلاحات خاص خود را دارند. بویژه در منطقهای مانند استان بوشهر که بواسط زندگی ساحلی و تجارت و دریانوردی و حضور اقوام مهاجر گوناگون کلمات متعددی را از زبانهای دیگر نیز قرض گرفتهاست. در بسیاری از گویشهای آن کلمات پارسی میانه دیده میشوند. مثلا تهل (تلخ) یا پهل (پل) یا اشناو (شنا). برای نمونه:
- غوص کردن (qows kerdan): شناور شدن
- رو کردن (row kerdan): حرکت کردن
- بوا buâ): بابا، پدر
- دی (dey): مادر
- کاکا(kokâ): برادر
- شوی (šuy): شوهر
- پار (pâr): پارسال
- خالو(xâlu): دایی
- زوان (zovân): زبان
- پاجنگرک (pâjingerak): پافشاری کودکان
- مشقل (mašqal): آبکش
- تنگیدن (tengidan): پریدن، نشستن
- بارو (bâru): باران
- کپ (kap): دهان
- کم (kom): شکم
- ویسیدن (veysidan): ایستادن
- پوز (puz): دهان
- پوسر (posar): پسر
- دریا (deryâ): دریا
- خهک (xahk): خاک
- دیگ (dig): دیروز
- پسین (pesin): عصر
- صبا (soba): فردا
راهنمای آوا نویسی
در این نوشتار از نمادهای زیر برای آوانویسی استفاده شدهاست
â = تلفظ حرف آ در واژهٔ آبادان
a = تلفظ حرف ا در واژه احمد
ٍe = تلفظ حرف ا در واژه ابراهیم
C = چ
i = تلفظ حروف ای در واژه ایران
š = ش
Q = غ یا ق
O = تلفظ حرف ا در واژهٔ امید
U = تلفظ حرف و در واژهٔ کوچه
X = خ
Ž = ژ
شعری به لهجه بوشهری
بخون خالو بخون دردم گرونن | تو صحرای دلم باد خزونن | |
چه خوش بید بال خیس باد بر رو | حصیر مدح و خو توی رهرو | |
چه خوش بید وقت واگشتن ز جیلم | تنور و بوی نون وسوز گرزم | |
پسین تنگی که شو میبست پرده | غبار گله غم میبرد از ده | |
شوا تو شانشین مهمون میومه | درنگه شروه نودون میومه | |
درازی شو و طرفی دل انگیز | صدای دیر وقت مرغ شو خیز | |
میون کوچه شو سنگین گذرداشت | ولات از ابر جاجیمی به سر داشت | |
صدای زنگل لالا میومه | صدای میل خلخالا میومه | |
حنابندان ماشو یاد داری | سیاه مستی جاشو یاد داری | |
بخون خالو بخون شو بی و شومی | جوونی و بهار ناتمومی |
قرعه کشی بانک جافرو
در تاریخ 25/3/1392 در بانک جافرو قرعه کشی بین حساب ها صورت میگیرد و هدایا شامل :
10 فروند الاغ
15کمک هزینه سفر به خرموج
18سفر زیارتی به کورا
10کارت شارژ 1000تومانی
مهلت ثبت حساب تا 24/3/92میباشد و تمامی علاقه مندان میتوانند به بانک جافرو مراجعه فرمایند.
چشمه آب گرم گَنخَک
چشمه آب گرم گنخَک واقع در کوه های مجاور روستای گنخک شیخی و در فاصله چند کیلومتری این
روستا قرار گرفته و در گذشته از آن برای درمان بسیاری از بیماری ها از جمله(سالک،سردرد،پا درد،زخم
های سطحی،کوفتگی بدن) مورد استفاده قرار میگرفت ولی به علت صعب العبور بودن راه همه ی افراد قادر
به رسیدن به چشمه نیستند اما همان طور که گفتند «پس از هر سختی آسانی هست» این راه مناظر جالبی را
در خود جای داده است .
درختانی چون بادام کوهی،خرزهره،انجیر کوهی و نیزار های انبوهی که چشم هر بیننده را به خود خیره
میکند.
در گذشته گیاهان دارویی هم از قبیل:آویشن،دریمه و مُور تلخ به فراوانی یافت میشد اما امروزه به دلیل چرای
بی رویه احشام به ندرت یافت میشود.
راه رسیدن به چشمه خیلی سنگلاخی و دشوار است اما مردان روستا همه ساله موقع عید نوروز جهت تفریح
و کوه نوردی به ان جا میروند .
یکی از وسایل دستی ساخته شده به وسیله افراد روستای گنخک پَروَنگ می باشد.مردم این روستا از این وسیله برای بالا رفتن از نخل از آن استفاده می کنند حال من می خواهم طرز استفاده ارز آن را به شما دوستان عزیز شرح دهم،لذا این وسیله پَروَنگ قدمت پانصدساله دارد و اجداد ما از آن استفاده می کردند
چگونگی استفاده از آن:
این وسیله(پَروَنگ) در انتهای آن یک طناب بزرگ وصل است که آن را دور نخل می پیچند بعد سر طناب را به قلابی که آن سر پَروَنگ می باشد عبور میدهند و آن را محکم میبندند .لذا افراد با پای خالی بالای نخل میروند.
میرزا احمد دشتی نجفی
آیتالله میرزا احمد دشتی نجفی (مجتهد معاصر درگذشته) |
|
---|---|
آیتالله العظمی حاج میرزا احمد گنخکی دشتی نجفی
|
|
نام: | میرزا احمد گنخکی دشتی |
عنوان: | آیتالله العظمی |
زادروز: | ۱۲۸۷ خ |
درگذشت: | ۲۶ شهریور ۱۳۹۰ خ |
نژاد: | ایرانی |
منطقه: | دشتی، استان بوشهر |
مذهب: | شیعه دوازدهامامی |
سنت مدرسهای: | فقه جعفری |
زمینههای فعالیت: | فقه |
آثار: | شرح روضة البهیة |
تأثیرگذاران: | سید ابوالحسن اصفهانی عبدالهادی شیرازی آیتالله خویی |
آیت الله العظمی میرزا احمد دشتی نجفی، متولد ۱۲۸۷ خورشیدی کاکی، فرزند ملا حسن، از مجتهدان سرشناس معاصر، اهل استان بوشهر که در شهریورماه سال ۱۳۹۰ خورشیدی درگذشت.[۱]
زندگینامه
پدرش ملاحسن گنخکی از مجتهدین منطقه کاکی بود که در مبارزات سیاسی، اجتماعی در دشتی نقش ارزندهای ایفا نموده و در قیام جنوب نه تنها فتوای جهاد علیه انگلیسیها داد بلکه خود نیز لباس رزم پوشیده و به همراه عدهای از جمله: حاج میرزا محمود دشتی از گنخک رؤسا، شیخ عبدالعلی از زیارت، شیخ ابراهیم سرمستانی از سرمستان، شیخ ابراهیم بحرانی از دیر و آقا سید حسن بن آقا علی از کاکی به قصد رزم حرکت کرد ولی چون در خورموج بر اثر بیماری آنفلوآنزا چندتن از نیروهایش درگذشتند و عدهای از جمله خود وی دچار این بیماری شدند، به ناچار به گنخک برمیگردد.
میرزا احمد گنخکی در حوزه نجف از سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا آقای اصطهباناتی، آقا ضیاءالدین اراکی، سید عبدالهادی شیرازی و آیتالله خویی بهره برد. و به سال ۱۳۵۰ به ایران مراجعه کرده و راهی حوزه قم شد. فصولی از سال را در موطن خود روستای گنخک شیخها از توابع بخش کاکی شهرستان دشتی به نحوی ساده و بیآلایش و چند سال اخیر را در شهر شُنبه شهرستان دشتی میگذرانید. وی در قم مدرسه امام عصر دایر کرد. کتاب «شرح روضة البهیة» در فقه از آثار اوست. اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ کنگره بزرگداشت وی در بوشهر و خورموج برگزار شد.[۲]
وی بامداد شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰ در سن ۱۰۳ سالگی در بندر بوشهر درگذشت.[۳] و پس از تشییع در بوشهر و قم در حرم فاطمه معصومه قم دفن گردید.
امامزاده دو قلو- گنخک جنوبی
بومیان به این امامزاده«آغی جمولی» گویند.بقعه در حدود یک کیلومتری شرق گنخک هیرونی(جنوبی)،200 متری شرق بزرگراه بوشهر- عسلویه و در مجاورت تپه ای مشهور به «تل سنگری» قرار دارد.قابل ذکر است که، گنخک هیرونی جنوبی ترین نقطه از شهرستان دشتی می باشد که در بخش کاکی،14 کیلومتری شهر کاکی- مرکز بخش- و روی طول جغرافیایی 51 درجه و 39 دقیقه،عرض جغرافیایی 28 درجه و 15 دقیقه و در ارتفاع 50 متری از سطح دریا واقع شده است.
در حال حاضر، در این مکان نه سنگ قبری و نه حصاری ، اما در گذشته در این مکان دو قبر کوچک منقّش به صورت دو طفل وجود داشت که بر بالای هر کدام،دو گنبدچه سنگ و گچی به ارتفاع حدود 50 سانتی متر ساخته شده بود و دورشان نیز حصاری کوتاه(به لهجه محلی به آن کره چین می گویند)احاطه کرده بود.زنان روستا طبق رسمی دیرینه ، هرگاه گنبدچه ها فرسوده می شد، به صورت دسته جمعی به آن جا می رفتند و با گچ محلی دست ساز و بدون کمک مردان به بازسازی آنجا می پرداختند و سپس بعد از ادای نذر و برافروختن شمع به روستا بر می گشتند. بنا به گفته مشهدی منصور صمدی- از مطلعین و معمرین گنخک هیرونی – در قدیم این دو گنبدچه توسط افرادی از نیروهای دولتی که در حوالی این مکان اطراق کرده بودند، جابجا می شوند و دچار صدماتی می گردند که بعد از رفتن ستون، اهالی روستا دوباره آنها را به جای اول گذاشته و تعمیر می کنند.در مورخ17/11/1386 ش که به دیدن این بقعه رفته بودم،با کمال تاسف دیدم،هر دو توسط عده ای لعین کنده شده و اگر چیز قیمتی هم داشت، با خود برده اند.
در مورد صاحبان این دو قبر، نظر واحدی وجود ندارد.آقای مشهدی محمد حسین دهقان،پیرمرد 100 ساله و از مطلعین روستای گنخک کورا،بر این عقیده است که، اینان فرزندان شاه فرج الله، ملقب به امیر دیوان(مدفون در کوههای جاشک)هستند و عده ای نیز بر این باورند که، این دو نفر از علویانی هستند که در زمان حجاج بن یوسف سقفی از ترس جان به این منطقه پناه آورده و در گذشته اند.
آری همان طور که گذشت، مدفونان در این قبور با وجود اینکه اسم امامزاده با خود دارند،مع الوصف فاقد حتی یک سایبانند و این شایسته شأن صاحبان این قبور نیست؛لذا از خیرین و نیکوکاران ونیز اداره اوقاف و امور خیریه استان تقاضا می گردد که در این خصوص اقدام لازم و عنایت کافی مبذول فرمایند تا بدین وسیله ذخیره ای برای عاقبت خود فراهم نمایند.
قلیان
قلیان وسیلهای آبی است برای کشیدن تنباکو که در خاورمیانه و آسیای مرکزی متداول است. قلیان توسط ایرانیان و هندیها اختراع شد. در فارسی به صورت قالیان و غلیان نیز ثبت شده و گاه نارگیلی نیز نامیده شدهاست. در افغانستان به کل مجموعه قلیان، چلم نیز میگویند.[۱] در کشورهای عربی به نام شیشه و نارجيلة معروف است و در به حقّه معروف است. قلیان برای استفاده از دود حاصل از تماس زغال گداخته و تنباکو است که به این عمل «کشیدن قلیان» میگویند.
اجزاء قلیان
قلیان به صورت سنتی از چندین جز تشکیل شده که در دانشنامه ایرانیکا چنین ذکر شدهاند.
- بادگیر
- آتشدان؛ محل قرارگیری تنباکو و ذغال گداخته.
- تنه یا میانه که میتواند فلزی باشد یا از چوب ساختهشود.
- میلاب
- نی پیچ یا شلنگ
- کوزه (یا قُلک) که منبع آب است و میتواند به اشکال مختلف باشد از جمله به شکل نارگیل، یا به شکل ساده. جنس آن نیز میتواند فلز، سفال، شیشه یا کریستال و یا برنج باشد.
تاریخچه
بنا به نوشتهٔ (اگر چه وی مأخذ خود را ذکر نکردهاست) «اولین بار (متوفی ۱۵۸۸) پزشک ایرانیِ دربار اکبر اول، سلطان مغول هند بود که دود تنباکو را از یک ظرف آب عبور داد تا آن را خالصتر و سرد نماید و از این طریق قلیان که در به حقّه معروف است را ابداع نمود.» اما از سوی دیگر، یک رباعی از اهلی شیرازی (درگذشته در ۱۵۳۵) به استفاده از قلیان اشاره مینماید و از این رو پیشینه استفاده از قلیان را میتوان به حداقل به دوران شاه طهماسب یکم صفوی بازگرداند و روایت ابوالفتح گیلانی را میتوان شاهدی بر معرفی قلیان، که در ایران مورد استفاده بودهاست، در شبه قاره هند دانست. [۲]
ایران
به گزارش فرارو، گرایش مردم ایران به قهوهخانهها مدتی است بیشتر شده است و ۳۷ درصد زنان ایرانی حداقل یکبار مصرف قلیان را تجربه کردهاند، کشیدن قلیان در سفره خانه های سنتی برای زنان ایرانی نیز مجاز است و روزانه تعداد زیادی از زنان نیز قلیان مصرف میکنند که این تعداد روز به روز در حال افزایش است.[۳] بنا بر گزارش ایسنا در سال ۱۳۹۱، امروزه هزينه ماهیانه سرانه مصرف قليان در ايران حدود ۲۱۵ هزار ريال است.[۴]
پیشینه
بنا بر دانشنامه ایرانیکا، تاریخ دقیق اولین استفاده از قلیان مشخص نیست. اولین تصویری که از قلیان به وسیله هنرمندان ایرانی کشیده شده، احتمالاً تصویر نشمی کماندار کار رضا عباسی، نقاش مشهور دربار شاه عباس بزرگ است، که تا اواخر نیمه اول قرن یازدهم هجری زنده بودهاست.
سیاحان اروپایی که به ایران سفر کردهاند از جمله تاورنیه که در دوران صفویه به ایران آمد به قلیان و کشیدن تنباکو در ایران اشاره کردهاند. از جمله وی نوشتهاست که «ایرانیان تنباکو را با دستگاهی کاملاً اختصاصی میکشند. در کوزه گلی دهان گشادی به قطر سه انگشت، تنه قلیانی از چوب یا نقره که سوراخی در وسط دارد قرار میدهند، و بر سر آن مقدار تنباکوی نمدار با کمی آتش میگذارند، و در زیر قلیان سوراخ ممتدی است که، در حالی که نفس را بالا میکشند، دود تنباکو با شدت از امتداد سوراخ پایین آمده و داخل آب که به رنگهای مختلف می آمیزد داخل میشود. این کوزه مرتباً تا نصفه آب دارد. دود که در آب است به سطح میآید و هنگامیکه نفس را بالا میکشند، از نی قلیان دود به دهان وارد میشود. به واسطه آبی که به قلیان میریزند دود تنباکو تصفیه میشود و کمتر ضرر میرساند. والا با این همه قلیان که میکشند، مقاومت برای آنها غیر ممکن است. ایرانیان زن و مرد، به طوری از جوانی عادت به کشیدن تنباکو کردهاند، که کاسبی که باید روزی پنج شاهی خرج کند، سه شاهی آن را به مصرف تنباکو میرسانند. میگویند اگر تنباکو نمیداشتیم چطور ممکن بود کیف و دماغ داشته باشیم.»
اولئاریوس نیز که در سال ۱۰۴۶ در ایران بوده مینویسد که «چندین گونه ظرف قلیان در ایران ساخته میشد. شیشهای، کوزهای، از جوز هندی (نارگیله)، کدوئی که تا نیمه آب میشد و گاهی در آن عطر میریختند».
شاردن، دیگر سیاح دوران صفوی، در سفرنامه خود مینویسد که، شاه عباس بسیار کوشید تا از استعمال قلیان در بین مردم جلوگیری کند. برای این کار، روزی در مجلسی رسمی دستور داد که به جای تنباکو قلیان مهمانان را با پهن چاق کنند، و سپس در حالیکه آنان مشغول کشیدن قلیان خود بودند گفت که، این تنباکو را که وزیر همدان برای من فرستادهاست و ادعا میکند که بهترین تنباکوی دنیاست، چگونه است؟ آنان همگی از این تنباکو تعریف کردند. آنگاه شاه خطاب به آنان گفت «مرده شوی چیزی را ببرد که نمیتوان آن را از پهن تشخیص داد». سرانجام کار مخالفت شاه عباس بزرگ با تنباکو به تحریم آن کشید، و هنگامیکه در گرجستان متوجه شد، سربازان او پول خود را صرف کشیدن تنباکو و توتون میکنند آن را ممنوع ساخت، و تجاری را که توتون و تنباکو به اردوی او آورده بودند با تنباکوی خود یک جا سوختند، و سربازانی که مرتکب کشیدن توتون و تنباکو میشدند بینی و لبانشان را میبریدند.
قلیان در دوران قاجار بخشی از ضرورتهای زندگی بود. اشراف و بزرگان در خانههای خود انواع قلیان نگهداری میکردند که بعضی از آنها جواهرکاری شده بودند. واقعه قیام تنباکو در دوران قاجار و در نتیجه فتوایی توسط میرزا حسن شیرازی مبنی بر تحریم مصرف و فروش تنباکو رخ داد.
انواع تنباکو
در ایران انواع تنباکو مانند تنباکوی بنیاد، برازجان، کاشان، بوشهر و غیره وجود دارد که بیشتر آنها به نام شهرهایی است که تنباکو در آنجا کشت میشود. همچنین در دهههای اخیر تنباکو با طعمهای میوهای نیز به بازار عرضه میشود که به صورت صنعتی تولید میشوند. طبق بررسیهای به عمل آمده قلیان اگر با تنباکوهای میوهای (توتونهایی که به روش شیمیایی به عمل آمده و دود آن بوی میوه میدهد) به عمل آمده باشد خطرناک و ضرر آن از ضرر سیگار بیشتر است[۵]. چون دودی که وارد ریه میشود دودی است که محصول مواد شیمیایی میباشد.
تنباکوی میوهای
تنباکوی میوهای هم چند سالی است که به دست اعراب تولید شده و با انواع اسانس و طعمهای گونا گون در دسترس همگان است حتی در کشورهای دیگر. البته به گفته پزشکان این نوع تنباکو از بدترین نوع برگ توتون تهیه شده که در کارخانهها معمولاً دور ریز تولیدات آنها است ولی به واسطه مواد شیمیایی معطر و بسته بندیهای پر زرق و برق آنها را با نام تنباکوی میوهای در ایران و نام عربی معسل در کشورهای عربی بفروش میرسانند. استعمال قلیان میوهای در برخی شهرها و کشورهای اروپا هم شیوع پیدا کرده و خیلی از جوانان هم در اروپا قلیان میوهای را به عنوان تفریح انتخاب کرده و ساعتی را در کافی شاپ برای سرو قلیان اختصاص میدهند.
تنباکو
تنباکو یا توتون، گیاهی با برگهای پهن است که در اصل به آمریکای شمالی و جنوبی رشد میکرد و امروزه در سراسر جهان کشت میشود. به برگهای خشک و بریده شدهٔ این گیاه هم تنباکو میگویند. مصرف اصلی این گیاه تدخین دود حاصل از سوزاندن برگهای خشک آن است که دارای نیکوتین است. این کار با پیچیدن آن در کاغذ یا پیچیدن برگهای برش نخوردهٔ آن به صورت سیگار یا سیگار برگ و یا ریختن آنها در سر قلیان و تدخین (کشیدن) آنها انجام میشود.[۱]
این گیاه به طور معمول یک تا دو متر رشد میکند، برگهای آن بزرگ و پهن بوده و حدود نیم متر ارتفاع دارند که با موهای بلند و نرم پوشیده شده است و دارای شیرهٔ چسبنده ای است.
در اواخر قرن پانزدهم میلادی پس از آن که کریستف کلمب قاره آمریکا را کشف کرد، و استعمال تنباکو را از سرخپوستان آموخت، از نظر سرخپوستان تنباکوگیاهی مقدس بود و آنها را با عالم ارواح ارتباط میداد. تنباکو به اقتصاد آمریکا کمک شایانی کرد وبه اروپا و سپس دیگر نقاط جهان راه یافت.[۲]
این محصول، یک کالای با ارزش در اقتصاد کشورهایی چون کوبا، هند، چین و ایالات متحده ی آمریکا است.
آلکالوید نیکوتین معمولاً به عنوان جزء اصلی تنباکو شناخته می شود، امّا نیکوتین خود به تنهایی اعتیادآور نیست. به نظر می رسد که واکنش بین و نیکوتین عامل بیشتر خواصّ اعتیادآور مصرف تنباکو است. تأثیرات زیان آور تنباکو حاصل از هزاران ترکیب مختلف موجود در دود آن مانند (مثل فرمالدهید، کادمیم، نیکل، آرسنیک، (TSNAs)، فنول ها و بسیاری دیگر.[۳]
محبوبیت این کالا پس از رفتن اروپایی ها به آمریکا، باعث رونق اقتصادی مناطق جنوبی ایالات متّحده شد، تا آنکه کشت پنبه جای آن را گرفت. بعد از جنگ داخلی آمریکا، به علّت تغییر در تقاضا و نیروی کار، تولید سیگار رونق گرفت. این محصول جدید به سرعت باعث رشد شرکت های تنباکو شد. بیش از 70 نوع گیاه تنباکو در خانواده ی نیکوتین) به افتخار ، سفیر فرانسه در پرتغال، که در سال 1559 این مادّه را به عنوان یک دارو به دربار فرستاد، بر این مادّه نام گذاری شد.[۴]
مصرف تنباکو توسّط 1.1 میلیارد نفر تجربه شده است، یعنی تقریباً 1/3 جمعیّت بالغ زمین. سازمان بهداشت جهانی (WHO) اعلام کرده که تنباکو بیشترین علّت مرگ قابل پیشگیری در جهان است، و تخمین زده که اکنون عامل مرگ 5.4 میلیون نفر در سال است. میزان مصرف تنباکو در کشورهای توسعه یافته، بدون تفییر مانده یا کاهش داشته است، امّا در کشورهای در حال توسعه مانند ایران در حال افزایش است.[۵]
ریشه
کلمه ی اسپانیایی و پرتغالی تنباکو به نظر می رسد ریشه در زبان ، 1552)، یا به Y برای کشیدن دود تنباکو (بر اساس اُویدو؛ که در آن به برگ های تنباکو کوهیبا می گویند.) اطلاق می شود.[۶]
به هر حال کلمات مشابهی در زبان های اسپانیایی، پرتغالی و ایتالیایی از سال 1410 برای گیاهان دارویی استفاده می شده که از کلمه ی عربی طبق گرفته شده است. این کلمه از قرن 9 به گیاهان دارویی مختلفی اطلاق می شده.[۷]
تاریخچه
توسعه ی ابتدایی
تنباکو از گذشه های دور در مصرف می شده، تا زمانی که مهاجران اروپایی به آنجا رفته و این تجربه را به اروپا معرّفی کردند، جایی که بسیار محبوب شد. بسیاری از قبایل بومی آمریکا به صورت سنّتی تنباکو را در مزارعی در مکزیک در سال های 1400 تا 1000 قبل از میلاد، کشت و مصرف می کردند.[۸] قبایل شرقی آمریکای شمالی مقادیر زیادی از تنباکو را در کیسه به عنوان یک کالای تجاری قابل قبول حمل می کردند، و معمولاً آن را در (نوعی پیپ) در بزرگداشت های مقدّس یا مهر و موم معامله می کشیدند.[۹] در چنین مواقعی تنباکو را در همه ی مقاطع زندگی، حتّی در کودکی، می کشیدند..[۱۰] آن ها باور داشتند که تنباکو هدیه ای از طرف خالق است و دود بازدم شده ی آن، حامل تفکّرات و دعاهای انسان به بهشت است.[۱۱]
قبل از توسعه ی نژادهای "لایتر ویرجینیا" و "برلی سفید"، دود تنباکو بسیار ناملایم بود و بومیان آمریکا در مراسم مذهبی و اروپاییانی که به صورت پیپ یا سیگار آن را مصرف می کردند، قابل کشیدن در ریه ها نبود.[۱۲] کشیدن دود "ناملایم" تنباکو به درون ریه ها بدون آسیب کوتاه مدّت جدّی به آن ها نیازمند کشیدن مقادیر اندک آن توسّط پیپ هایی مانند ) است. کشیدن دود در ریه در شرق از هزاران سال پیش با مصرف گیاه شاهدانه (کانابیس، ماری جوانا، حشیش) و خشخاش (تریاک) رایج بوده است.
محبوبیت
بعد از رسیدن اروپاییان به آمریکا، محبوبیت تنباکو به عنوان یک کالای تجاری افزایش یافت. همچنین اقتصاد جنوب ایالات متحده را تا زمانی که پنبه جایگزین آن شد، رونق می بخشید. پس از جنگ داخلی آمریکا تغییر در تقاضای تنباکو و همچنین نیروی کار، باعث شد مخترع، جیمز بونساک، دستگاهی را اختراع کند که تولید سیگار را به صورت خودکار انجام می داد.
این افزایش در تولید باعث رشد سریع تا کشف های علمی میانه ی قرن بیستم، شد.
امروزه
پس از کشف های علمی میانه ی قرن بیستم، تنباکو به عنوان یک مادّه ی دشمن سلامتی محکوم شد، و سرانجام به عنوان یک عامل برای سرطان و دیگر بیماری های تنفّسی و گردش خون، شناخته شد. این امر در ایالات متحده، به (MSA) انجامید، که شامل دو قانون پرداخت سالانه ی شرکت های تولید کننده به دولت های ایالتی و محدودیّت های داوطلبانه بر تبلیغات و بازاریابی محصولات تنباکو می شد.
پرورش تنباکو
روشهای بسیاری برای پرورش این گیاه وجود دارد ولی تمامی گیاهان تنباکو نیازمند مراقبت شدید هستند تا گیاهی با کیفیت به دست آید.
- تخم تنباکو را باید پیش از کشت با کود و آرد ذرت و پنبه مخلوط کرد.در نواحی گرم، تخمها به پارچه ای پنبه ای پوشیده می شوند ولی در نواحی سرد این کار به وسیله پشم شیشه انجام می گیرد.
- در اکثر نواحی، گیاه در عرض ۶ الی ۱۰ هفته، حدوداً ۲۰ سانتی متر رشد میکند و در طول این مدت ، ۴ تا ۶ برگ روی نشا ظاهر می شود.در این مرحله گیاه آماده انتقال به کشتزار هایی است که از قبل به دقت آماده شده و کود داده شدهاند.
- هنگامی که بوتهها شروع به گل دادن می کنند، نوک هر یک قطع میشود تا برگها کلفت تر و پررنگ تر شوند.۳ یا ۴ ماه پس از قرار دادن نشا در کشتزار، گیاه آماده درو است.
- برای درو دو روش به کار می رود.چیدن برگ رسیده یا بریدن ساقه:
- چیدن برگ رسیده : در این روش، هر برگ به طور جداگانه کنده می شود.هر هفته ۲ تا ۴ برگ از یک بوته برداشته می شوند که این نوع برداشت ، ۵ تا ۸ هفته به طول می انجامد.
- بریدن ساقه : در این روش، پس از بزرگ شدن برگها، گیاه از ساقه چیده می شود.
- بعد از درو کردن، تنباکو به اصطلاح باید حرارت، هوا یا خورشید قابل بهبود یافتن است.
- بهبود با حرارت : در این روش، برگهای سبز تنباکو در یک انبار کاه عایق دار کوچک که توسط بخار، گرم میشود آویزان می شوند.
- بهبود با هوا : این روش برای برگ هایی که به روش چیدن ساقه درو شده باشد، مفید است که باید در معرض هوا قرار گیرد.
- بهبود با خورشید : سایر اشکال تنباکو در مجاورت با نور خورشید بهبود می یابند بدینصورت که باید مقابل خورشید آویزان شوند.
- مرحله نهایی، که به انگلیسی aging نامیده میشود، مرحله مراقبت از برگهای بهبود یافته است که برای جا افتادن برگها و بهتر شدن طعم آنها صورت می گیرد.
کنار
درخت کنار (به انگلیسی: Ziziphus) بومی جنوب ایران است . برگهای کوبیده آن را «سدر» مینامند و میوه آن خوردنی است.
کنار درختی است به ارتفاع نزدیک به ۱۰ متر با برگهای کوچک و قلبی شکل و کشیده با سه رگبرگ برجسته که گوشوارک آن به خار تبدیل شدهاست .
میوه کنار
میوه کنار خوراکی است. میوه این درخت تخم مرغی شکل و کمی کوچکتر یا به اندازه میوه زیتون با طعمهای ترش مطبوع و شیرین است. این درخت و میوه آن در جنوب ایران کنار نامیده میشود و در کتابها به نامهای کنار، سدر، سدره، منبل داوود، سنجد گرجی، نیم، ضال، ببر و شجره النبق خوانده شدهاست. از قدیم از برگ سائیده درخت کنار بهعنوان ماده پاک کننده موی سر و بدن استفاده شده و هنوز هم در برخی نقاط استفاده از آن متداول است . برگ سائیده کنار «سدر» نام دارد . این درخت در استانهای جنوبی کشور مانند استان فارس و استان هرمزگان و استان بوشهر و استان خوزستان و استان کرمان و استان بلوچستان به خوبی رشد میکند.
شستشو با برگ کنار (سدر)
برگهای کنار را میتوان خشک و پودر کرده و جهت شستشوی بدن و مو بکار برد. برگ کنار (سدر) حاوی تانن، استرولهای گیاهی مانند بتاسیتوسترول، بتاسیتوسترول گلوکزید و ساپونین ابلین لاکتون میباشد. ساپونین موجود در سدر عامل کف کنندگی در برگ کنار است. ابلین لاکتون از دسته ساپونینهای استروئیدی است و به عنوان ماده اولیه برای تهیه هورمونهای استروئیدی میتوان بکار برد.
گونهها
سدر در جهان دارای ۴۰ گونه است:
نگارخانه
هنرهاي سنتي
هنرهاي سنتي استان بوشهربه دليل دوربودن از مركز وهمچنين نبودن مواداوليه در منطقه، معدود و تنها شامل رشته هاي زير است:
حصير بافي ،عبابافي ، منبت ، گره سازي( گره سازي امروزديگر رايج نيست ) گليم ،گبه،قالي و جاجيم و رشته هاي گليم و گبه به دليل اينكه از بازارخوبي بهره مند است فعـــال مي باشد ، اماعبا بافي رو به فراموشي است. سفال گري به دليل نبودن بودجه كافي در دسترس هنرمندان و دور بودن از مركز از كيفيت خوبي برخوردارنيست .هنرهاي سنتي در اين منطقه انگشت شمار است، اما در بيشتر روستاهاي شهرستانهاي دشتي ، دشتستان گناوه، كنگان و دير به گبه بافي مشغولند.در گبه بافي ، روستاي شول شهرستان گناوه از اهميت خاصي برخوردار است زيرا قدمت بيشتري درگبه بافي دارد.گبه هاي شول به كشورهاي حوزه خليج فارس و حتي اروپا صادر مي شود.نقشه هايگبه هاي صادراتي توسط شركت ها سفارش داده مي شود و نقش هايي است كه مورد پســند بازار اروپا است و ريشه در گبه بافي محلي ندارد.
اما بعضي از بافندگان كه نقشهاي اصيل را نسل به نسل به خاطر سپرده ا ند و اين گبــــــــــــه هادر خانه هاشان ديده ميشود . درقديم پشم ها و نخهاي گبه رنگ نمي شد وبه رنگ طبيعـــــــــيخود پشم مي بافتند و به آن گبه خود رنگ مي گفتند.جاجيم بافي در استان بوشهر به گبه و قالي از بازار اقتصادي خوبي برخوردار نيست اما هنرمندان آنرا براي خودشان مي بافند و همينطور اهالي براي جهزيه به فرزندانشان از هنرمندان خريداري مي كنند .حصيربافي در منطقه : دستاوردهاي هنرمند حصيربافي در اكثر خانه هاي بوشهر ديده مي شود ، اما از قيمت كمي برخوردار است و جواب نياز هنرمندان رانمي دهد و هنرمندان به ناچار براي كسب وامرار معاش مجبورند به كار ديگري مشغول شوند .عبا بافي : به دليل اينكه تعداد استادكارها اندك است رو به انقراض است و اكثر هنرمندان آن افراد مسن هستند و نيروهاي جوان مايل به فراگيري اين صنعت نيست .سفالگري : اين رشته در اين منطقه بيشتر است و نوآوري در آن مشاهده نمي شود و اكثر همت كارگاه هاي سفالگري صرف ساختن قليان مي شود ، زيرا هنـرمندان با اين دستاوردها امــرار مـعاش مي كنند وجز اين درآمد ديگري ندارند و غالبا بدليل اينكه بودجه ندارند ، دست ساخت هاي آنان نيز تنوع خاصي ندارد ،در صورتي كه همه آنان مشتاقند تاآنچه راكه درذهن دارند دركوره هاشان مشاهده كنند و خلاقيت خويش را در اين دستاوردها به معرض نمايش بگذارند .
گبه و قالي :
شاخص ترين محصول صنايع دستي استان بوشهر نوعي فرش بنام گبه است . علاوه برآن بافت انواع قالي و قاليچه در تقاط مختلف روستايي در ميان عشاير ساكن در روستاها رايج مي باشد .در استان بوشهر بافندگان به دو قشر تقسيم مي شوند . يك عده بافندگاني هستند كه مواد اوليه را به سرمايه خوشان تهيه مي كنند و مي فروشند كه از وضعيت اقتصادي خوبي برخوردارند . قشر ديگر به صورت دستمزدي كار مي كنند و مواد اوليه را از ساير منابع تحويل مي گيرند . سابقه تاريخي : در هر جاكه دام وجود داشته است ، انسان به كاربرد پشم گوسفند پي برده و بعدها بافت گبه و گليم درهمان مناطق معمول شده است ، روستاي شول قدمت ديرينه در گبه بافي دارد. بعد از آن سرمك ، رود فارياب ، ده كهنه و غيره
.برای مشاهده کامل به ادامه مطلب بروید...